نیکى به والدین در
ادیان آسمانى
لزوم نیکى به والدین, اختصاص به شریعت اسلام ندارد, بلکه در طول تاریخ و در
شرایع آسمانى همواره مورد تأکید قرار گرفته است. قرآن در سوره بقره, آیه 83
وجوب احسان به والدین را پیرو عبادت خداوند, جزء پیمان ها و وظایف حتمى بنى
اسرائیل شمرده است.
حضرت نوح (ع) براى پدر و مادر خود چنین دعا مى فرماید
(رب ّ اغفرلى و لوالدى ّ و لمن دخل بیتى مؤمناً و للمؤمنین و المؤمنات و لا تزد
الظّالمین الاّ تبارا;5 خدایا! مرا و پدر و مادرم را و هر که با ایمان وارد
خانه من مى شود و نیز مردان مؤمن و زنان مؤمن را بیامرز و ستم کاران را جزء بر
هلاک و عذابشان میفزاى. )
امام صادق(ع): فرمود: موسى بن عمران(ع) در بین مناجات
با پروردگار خویش ناگهان مردى را زیر سایه عرش خدا دید, عرض کرد: پروردگارا!
این مرد کیست که عرش تو سایه بر وى افکنده است؟ خطاب رسید که این مرد, داراى دو
صفت حمیده است: به پدر و مادر خود نیکى مى کند و براى سخن چینى گام برنمى دارد.
6
نقل است روزى حضرت داوود(ع) هنگام قرائت قسمتى از کتاب
(زبور) دلش شکست و منقلب شد. در آن حال کمى به خود بالید و گفت: در دنیا از من
عابدتر نیست. همان ساعت به او وحى شد: برو بالاى کوه, کشاورزى را ببین که هفتصد
سال مرا عبادت مى کند و از گناهى که انجام داده از درگاه من عذر مى خواهد, در
صورتى که آن عمل نزد من گناه نبوده است. او روزى در پشت بام راه مى رفت که
مختصر خاکى از پشت بام بر روى مادرش ریخت و اینک مدتى است که به حساب این گناه
در درگاه ما مى نالد, برو او را به مغفرت و آمرزش من بشارت بده.
داوود (ع) به کوه رفت, دید مردى لاغر اندام که بر اثر
عبادت, استخوان هایش در آمده, مشغول نماز است. وقتى از نماز فارغ شد, بر او
سلام کرد. او جواب سلام داوود(ع) را داد و پرسید: تو کیستى؟ حضرت داوود(ع)
فرمود: من (داوود) نام دارم. گفت: اگر مى دانستم که تو داوود هستى, جواب سلام
تو را نمى دادم, به دلیل آن لغزشى که از تو سر زده است. اینک که به کوه بالا
آمده اى, استغفار کن. به خدا سوگند, روزى به پشت بام رفتم, بر اثر عبور, مختصرى
خاک بام بر سر مادرم ریخت, اینک هفتصد سال است که در این وضع هستم, نمى دانم
مادرم از من راضى شده یا نه, با این حال استغفار مى کنم, به دلیل این که شاید
او از من راضى نشده باشد. 7
خداوند به موسى وحى نمود: همانا کسى که به پدر و مادر
نیکى کند و مرا رها کند, اسم وى را نیکوکار بنویسم و کسى که مرا نیکى کند و پدر
و مادرش را واگذارد, وى را عاق نویسم. 8
نکاتى چند در باره
احترام به والدین
گر چه عواطف انسانى و مسئله حق شناسى به تنهایى, لزوم احترام نمودن به والدین
را بیان مى کند, ولى از آن جا که اسلام حتى در مسائلى که عقل مستقلاً مى تواند
داورى و قضاوت کند یا عاطفه آن را به وضوح در مى یابد, سکوت روا نمى دارد; بلکه
به عنوان تأیید و تأکید دستوراتى را صادر مى کند. ما در این جا با توجه به آیات
قرآن و روایات معصومین& احترام به والدین و مسائل و زوایاى مربوط به آن را در
قالب چند نکته بیان مى کنیم.
نکته اول:
در چهار سوره از قرآن کریم, نیکى به والدین بلا فاصله بعد از مسئله توحید قرار
گرفته است. این هم ردیف بودن, بیانگر این است که اسلام تا چه حد براى پدر و
مادر احترام قائل است. آن چهار سوره عبارت اند از: بقره, آیه 83; نساء, آیه 36;
انعام, آیه 151; لقمان, آیه 41.
تأکید قرآن بر ذکر احسان و مراعات پدر و مادر در سطح توحید و نفى شرک, و عبادت
و پرستش و شکر نعمت هاى الهى, به روشنى این مطلب را ثابت مى کند که عدم رعایت
حق آنان, بزرگ ترین گناه پس از شرک به خداوند است و لذا آن را در (سوره اسراء)
در ردیف گناهان کبیره ذکر فرموده است.
نکته دوم:
خداوند در این آیات, نوع خاصى از تجلیل و احترام را ذکر نفرموده, بلکه انسان را
به رعایت حال پدر و مادر و احسان به آنها دعوت کرده است. نتیجه این که هر گونه
احترام و نیکى به پدر و مادر, دستور خداوند است و هرگز مقید به حدودى نیست به
جز قدرت و امکان از نظر عقلى و شرعى; به این معنا که هر چه انسان در توان دارد,
باید براى پدر و مادرش انجام دهد و مضایقه و کوتاهى نکند.
نکته سوم:
این احسان و خیرخواهى و خدمت به پدر و مادر را باید به عنوان تشکر و سپاس از
زحمات طاقت فرساى آنان انجام دهد و گمان نکند که در حق آنان تفضل مى کند و یا
بر آنها منت بگذارد. در باره این نکته, چند مطلب قابل توجه است:
1 ـ حق پدر و مادر به حدى بزرگ و زیاد است که هرگز
انسان نمى تواند تمام و کمال زحمات و محبت هاى آنان را جبران کند.
2 ـ انسان باید همواره خود را در انجام شکر واقعى, مقصر
بداند; هم چنان که در انجام شکر الهى. آن گونه که سزاوار نعمت هاى بى کران
اوست, همه انبیا و اولیا قاصرند و دیگران نه تنها قاصرند, بلکه مقصّرند.
3 ـ همان گونه که در شکر نعمت هاى الهى نباید به زبان و
تعظیم اکتفا کرد, بلکه باید با اطاعت و عمل نیز خدا را سپاس گفت, در مقابل
الطاف و محبت هاى پدر و مادر هم باید عملاً تشکر کرد و آنچه را که سزاوار مقام
آنان است; از احترام و خدمت و کمک به عنوان تشکر, دریغ نکرد.
4 ـ شکر الهى, خود یک نعمتى است که باز هم نیاز به شکر
دارد و همچنین است توفیق در انجام خدمت و تشکر عملى از مقام پدر و مادر.
نکته چهارم:
خداوند متعال دستورات خاصى را به فرزندان پدر و مادرى که به سن پیرى رسیده اند,
صادر فرموده است: (و به پدر و مادر نیکى کنید. هرگاه تا تو زنده هستى و هر دو
یا یکى از آن دو سالخورده شوند, آنان را میازار و به درشتى خطاب مکن و با آنان
به اکرام سخن بگو. در برابرشان از روى مهربانى سر تواضع فرود آور و بگو: اى
پروردگار من! همچنان که مرا در خردى پرورش دادند, بر آنها رحمت آور. )9
نکته پنجم:
در برخى آیات, پدر و مادر را در صدر کسانى قرار داده که باید به آنها کمک شود:
خداوند به پیامبر مى فرماید: در پاسخ کسانى که از تو مى پرسند چه انفاق کنیم؟
بگو: (هر چه از خیر انفاق مى کنید, به پدر و مادر و خویشان نزدیک و یتیمان و
فقیران و درماندگان انفاق کنید. )10
نکته ششم: در وقت دعا و نیایش نباید والدین را فراموش کرد. حضرت ابراهیم(ع) در
دعاى خویش مى فرماید: (پروردگارا! آن روز که حسابرسى بر پا مى شود, بر من و پدر
و مادرم و همه مؤمنان ببخشاى. )11
تواضع در برابر والدین
خفضِ جناح (تواضع) چند بار در قرآن آمده است, ولى (جناحَ الذُّل) فقط یک بار
آورده شده و آن هم مربوط به پدر و مادر است: (و اخفض لهما جناح الذل من الرحمة.
)12
به گفته لغت شناسان, تواضع دو گونه است: گاهى تواضع, انسان را پست مى کند ;
مانند تواضع در برابر مستکبران و گردنکشان, و گاهى انسان را بالا مى برد; مانند
تواضع در برابر مؤمنان, پدر و مادر, معلم و امثال آنها. در چنین مواردى, تواضع
را خفض جناح مى گویند. جناح به معناى بال پرنده است و خفض جناح, این معنا را به
ذهن تداعى مى کند که تواضع به انسان بال مى دهد و با آن به اوج رفعت مى رسد.
خداوند به پیامبرش امر فرموده است: (و اخفض جناحک لمن اتّبعک من المؤمنین;13 در
برابر هر یک از مؤمنان که از تو پیروى مى کند, بال فروتنى فرود آر. )
(ذل ّ) به معناى نرمى و تسلیم است و در موردى به کار برده مى شود که امرى از
روى قهر و غلبه بر کسى وارد شود. گویا انسان خود را در برابر پدر و مادر, مقهور
و مغلوب مى بیند. با این که آنها به او نیازمندند, اما مانند یک برده یا اسیر
در برابر آنان با تواضع و فروتنى اوامرشان را اطاعت مى کند.
به هر حال این (جناح ذل ّ) از روى رحمت و عطوفت است نه از روى ترس و یا احتیاج,
زیرا پدر و مادر, سالخورده و در دوران نیازمندى اند و ترس از آنان و یا احتیاج
به آنها موضوعیت ندارد.
علل ذکر نیکى به والدین
بعد از وجوب عبادت پروردگار
فخر الدین رازى مى گوید: به چند دلیل, بعد از وجوب عبادت پروردگار, نیکى به پدر
و مادر ذکر شده است:
1 ـ نعمت هاى پروردگار, بالاترین نعمت ها بر بنده است و
بعد از پروردگار عالم, پدر و مادر که ریشه و سبب وجود فرزند هستند, نعمت هاى
برتر عالم مى باشند. پس شکر اوّلین نعمت (خداوند) و بعد از آن, شکر نعمت هاى
برتر عالم (پدر و مادر) واجب است.
2 ـ خداوند, مؤثر حقیقى در وجود انسان و پدر و مادر,
مؤثر وجود او در ظاهر (طبیعت) هستند, پس آن جا که نام مؤثر حقیقى ذکر شده, بعد
از آن مؤثر ظاهرى را آورده است.
3 ـ خداوند در مقابل نعمت هاى خود, از بنده چیزى نمى
خواهد, پدر و مادر نیز در مقابل نعمت خود از فرزند چیزى طلب نمى کنند (نه طلب
مالى و نه طلب ثوابى) لذا این نعمت آنها شبیه نعمت خداوند است.
4 ـ خداوند نعمت خود را از بنده اش دریغ نمى دارد, اگر
چه بدترین گناهان را انجام داده باشد. همچنین است جاى پدر و مادر که نعمت و
فداکارى خود را از کودکشان دریغ نمى دارند, هر چند به آنها بد کرده باشد.
5 ـ پدر مهربان در مال فرزندش تصرف مى کند تا سود
بیشترى عاید وى شود و از ضایع شدن مال او جلوگیرى مى کند. خداوند نیز در اعمال
عبادى بنده خود تصرف مى کند و آن را از آفات دور مى سازد و عملش را زیادتر مى
نماید, زیرا خود فرموده است: مَثَل کسانى که در راه خدا انفاق مى کنند مانند
دانه گندمى است که هفت خوشه از آن مى روید و در هر خوشه, صد دانه گندم وجود
دارد.
6 ـ نعمت وجود خداوند, بالاتر از نعمت والدین است و این
امر, با دلیل و برهان ثابت و معلوم مى گردد. اگر چه نعمت والدین نیز معلوم و
مشهود است, اما رجحان با نعمت پروردگار است; از این رو نعمت والدین پس از نعمت
خدا ذکر شده است. 14
حقوق والدین
از اربعین سلیمانى نقل شده که والدین را بر فرزند, هشتاد حق است: چهل, در حال
حیات ایشان و چهل, در حال ممات آنها. اما آن
چهل که در حال حیات است, ده تا به تن, ده تا به زبان, ده تا به دل و ده تا به
مال است.
آن ده که به تن است, عبارت است از:
1 ـ به آنان خدمت کند, زیرا حق تعالى فرموده است: (و اخفض لهما جناح الذّل ّ من
الرّحمه)15;
2 ـ حرمتشان را نگه دارد;
3 ـ جلو ایشان ننشیند;
4 ـ فرمان آنها را اگر شرع نهى نکرده, انجام دهد و از نهیشان, اگر واجب نیست,
خوددارى کند;
5 ـ روزه مستحبى را با اجازه آنان بگیرد;
6 ـ چون ظاهر شوند, برخیزد و تا اجازه ندهند ننشیند;
7 ـ بى رضاى ایشان به سفر (غیر واجب عینى) نرود;
8 ـ در وقت راه رفتن, پشت سر آنان حرکت کند;
9 ـ همیشه با مهربانى به آنان بنگرد;
10 ـ همواره آماده خدمت کردن به آنان باشد.
اما آن ده حق که به زبان است, عبارت اند از:
1 ـ با آنان به نرمى سخن بگوید;
2 ـ صداى خود را بر آنها بلند نکند;
3 ـ گستاخى
و پر چانگى نکند;
4 ـ آنان را به نام نخواند, بلکه مثلاً بگوید پدر جان, پدر
بزرگوارم;
5 ـ سخن ایشان را قطع نکند;
6 ـ گفته ایشان را رد نکند;
7 ـ به امر و
نهى, آنان را خطاب نکند;
8 ـ همیشه آنان را دعا کند;
9 ـ به آن دو اُف نگوید و
روى خود را از آنان بر نگرداند;
10 ـ با ایشان مؤدبانه سخن بگوید.
اما آن ده چیز که به دل است, عبارت اند از:
1 ـ همیشه نسبت به آن دو نرم دل باشد و ترحم کند;
2 ـ همواره آنان را دوست
بدارد, اگر چه از حیث اقتصادى در مضیقه باشند;
3 ـ به شادى آنان شاد باشد;
4 ـ
در غم آن دو شریک و غمخوارشان باشد;
5 ـ با دشمنان آنها دوستى نکند که آن دو مى
رنجند;
6 ـ از بدگویى یا کج خویى آنان نرنجد;
7 ـ اگر به او ستم کردند, بر آنان
خشم نگیرد, حتى اگر او را زدند, دستشان را ببوسد;
8 ـ هر چند حق آن دو را رعایت
مى کند, اما باز هم بیم تقصیر داشته باشد;
9 ـ همیشه در دل قصد کسب رضاى آنان
را بنماید;
10 ـ در دل, طول عمر آنان را بخواهد, هر چند از زحمت و فقر و بیمارى
آن دو به تنگ آمده باشد.
اما آن ده چیز که به مال تعلق دارد, عبارت اند از:
1 ـ لباس آن دو را پیش از لباس خود تهیه کند; 2 ـ آنان را از طعام خویش (بلکه
بهتر) بخوراند, زیرا در هر انفاقى, آنان جلوترند; 3 ـ قرض آن دو را بدهد; 4 ـ
مخارج سفرشان را چه واجب و چه مستحب, از زیارت بدهد ; 5 ـ اگر فوت کردند و حج و
نماز یا روزه دارند, از جانب آن دو نایب بگیرد یا خود انجام دهد; 6 ـ با مال
خود به آن دو عزت بخشد; 7 ـ اگر مسکن ندارند, برایشان تهیه کند یا اجاره خانه
شان را بدهد; 8 ـ از مال خود در اختیارشان بگذارد که هر گاه نیاز یابند رفع
نیاز کنند; 9 ـ امور گوناگون آنان را انجام دهد یا مخارج آنها را بپردازد; 10 ـ
مال خود را مال ایشان بداند و هر چه از اموال او بردارند یا تصرف کنند, به روى
آنان نیاورد.
اما آن چهل حق که بعد از وفات ایشان است, عبارت اند از:
1 ـ در غسل و کفن و دفنشان تسریع کند; 2 ـ از هزینه زیاد کفن و دفن آنها ناراحت
نشود; 3 ـ مراسم تدفین آنان را به دستور شرع انور انجام دهد; 4 ـ طبق وصیتشان
عمل کند و خلاف آن را انجام ندهد; 5 ـ شب دفن, نماز وحشت بخواند و آنان را دعا
کند; 6 ـ مخارج و هزینه هاى مراسم را بپردازد و از انجام دهندگان و کمک کنندگان
سپاس گزارى نماید; 7 ـ حساب آنان را فوراً تسویه کند تا گرفتار دِین نباشند; 8
ـ اگر سفارش به ثلث کرده فوراً جدا کنند و حق هر وارث را به خودش دهند; 9 ـ
براى آنها هر روز قرآن بخواند; 10 ـ بعد از هر نماز براى آنها دعا کند, به ویژه
در نماز شب و اوقات دعا; 11 ـ هر روز به نیابت آنها صدقه بدهد; 12 ـ اگر توانست
هر روز نماز والدین را بخواند; 13 ـ بر مصایب آنان صبر نماید; 14 ـ قضاى
نمازهاى واجب او را بخواند یا اجیر بگیرد; 15 ـ روزه هاى مانده او را قضا کند
یا اجیر بگیرد; 16 ـ به زیارت قبر آنها برود که ثوابى برابر حج دارد; 17 ـ در
قبرستان, آیة الکرسى و قرآن بخواند و صلوات بفرستد و براى آنان هدیه کند; 18 ـ
هنگامى که به زیارت مشاهد مشرفه مى رود, به نیابت آنان هم زیارت کند; 19 ـ به
نیابت از آنان عمره به جاى آورد و اگر در حج واجب است, در وقت فراغت طواف کند;
20 ـ اگر حج واجب خود را انجام داده و توانایى دارد, به نیابت از آنان حج واجب
برود; 21 ـ اگر کسى را ناراحت کرده اند یا بر شخصى ستمى روا داشته اند, با زبان
یا وجه یا هر امر دیگر, او را راضى کند; 22 ـ به عنوان رد مظالم, وجهى را به
فقیر بدهد تا اگر حقى از کسى به گرنشان است ادا شود; 23 ـ تا حد امکان اگر مجلس
روضه و عزادارى به صورت هفتگى یا ماهانه داشته است, آن را ادامه دهد; 24 ـ اگر
طعام سالیانه داشته و یا گوسفندى قربانى مى کرده, سنت هاى خوب او را به پا
دارد; 25 ـ اگر کار خیر ناتمامى از او مانده, به اتمام برساند; 26 ـ اگر آنان
مالى را غصب کرده اند و بداند, باید براى خلاصى شان آن را به صاحبانش رد کند;
27 ـ اگر خمس یا زکات بدهکارند, حتما آن را رد کند; 28 ـ به پدر و مادر کسى بد
نگوید که به پدر و مادرش بد بگویند; 29 ـ کارى نکند که بدگویى مردم را در باره
پدر و مادرش به دنبال داشته باشد; 30 ـ با مردم به نیکى رفتار نماید تا پدر و
مادر او را دعا کنند; 31 ـ دوستان و آشنایان پدر و مادرش را احترام کند; 32 ـ
احتمال گرفتارى آنها را بدهد و در صدد ن
جاتشان برآید; 33 ـ آثار به جا مانده از آنان را حفظ نماید; 34 ـ به جاى زیارت
پدر و مادر به زیارت عمو, عمه, دایى و خاله برود و خوبى هاى پدر و مادرش به
آنان را نیز او به نیابت انجام دهد; 35 ـ اگر در حال حیات در حق آن دو کوتاهى
کرده, بعد از فوتشان بکوشد تا رضایتشان را به دست آورد; 36 ـ سعى کند تا آنان
را به خواب ببیند تا از حالشان آگاه شود; 37 ـ خیرات, مبرّات و صدقات را براى
آنان تداوم بخشد و فراموش نکند; 38 ـ احترام اسامى و قبور آنان را بهتر از زمان
حیاتشان داشته باشد و نگذارد کسى آنان را به بدى یاد کند; 39 ـ چنانچه آنان
مؤمن بوده اند, شوق لقاى آنها را داشته باشد; همان گونه که ائمه& شوق پدران خود
را داشتند; 40 ـ چنانچه قبر آنان ویران شده, ترمیم نماید. 16
پىنوشتها:
1ـ بقره, آیات 82, 180 و 215; نساء, آیات 36 و 135 ; انعام, آیه 151; ابراهیم,
آیه 40; مریم, آیات 14 و 32; اسراء, آیات 23, 24 و 25; عنکبوت, آیه8; لقمان,
آیات 14 و 15; احقاف, آیات 14, 17, 18 و 19; نوح, آیه 38; بلد آیه 3.
2ـ بحار الانوار, ج 77, صفحه 212.
3ـ میزان الحکمه, ج 10, ص 708.
4ـ تفسیر مجمع البیان, جلد 6, ص 411.
5ـ نوح (71) آیه 28.
6ـ بحار الانوار, ج 74, ص 65; امالى صدوق, ص 108.
7ـ الدین فى قصص, ج 3, ص 24.
8ـ معراج السعاده, ص 384.
9ـ اسراء (17) آیه 23 ـ 25.
10ـ بقره(2) آیه 215.
11ـ ابراهیم (14) آیه 41.
12ـ اسراء(17) آیه 24.
13ـ شعرأ(26) آیه 215. 14ـ فخر الدین رازى, تفسیر کبیر, ج 1, ص 100.
15ـ اسراء(17) آیه 24.
16ـ بر گرفته از: حقوق والدین, ص 139.